حسيني، نماينده مجلس:
شهيد کريم اصغري ويژگي هاي ممتازي داشت
حجت الاسلام حسيني، نماينده مجلس و جمعي از مديران استاني و شهري شب گذشته با پدر شهيد کريم اصغري ديدار و گفتگو کردند.
حجت الاسلام سيد مرتضي حسيني، نماينده مردم قزوين در مجلس شوراي اسلامي گفت: شهيد کريم اصغري داراي چند ويژگي ممتاز بود که ايشان را نسبت به ديگران برجسته مي کرد.
وي با اشاره با اينکه خواندن نماز اول وقت و به جماعت اولين ويژگي ممتاز شهيد اصغري بود افزود: بعد از نماز مقيد به خواندن و ذکر تسبيحات خانم فاطمه زهرا(س) بود و هر روز هم زيارت عاشورا مي خواند.
نماينده مردم قزوين در مجلس شوراي اسلامي با ذکر اين که بنده با شهيد اصغري خيلي رفاقت داشتم افزود: زماني که خبر شهادتش را شنيدم ،خيلي بي تاب شدم و بجايي اينکه به پدرشان دلداري بدهم ايشان به من دلداري مي داد.
حسيني تصريح کرد: متاسفانه در برهه اي از اوايل انقلاب که از جبهه آمده بود توسط نيروي هاي کميته استان 14 روز به عنوان منافق زنداني شد و خيلي مرارت کشيد تا جايي که مادر شهيد مي گفت من از صدام مي گذرم ولي از باعث و باني اين موضوع نمي گذرم.
وي با اعلام اينکه برخي خالا داد از آزادي بيان مي زنند در زماني که خودشان زمام امور را داشتند بسيار مستبدانه برخورد مي کردند افزود: جوان هاي ما بايد با زندگي و منش شهدا آشنا باشند تا بدانند جايگاه فعلي نظام اسلامي در عرصه بين الملل و استقلال کشور مديون جانفشاني شهداست.
حسين صلح جو، از رزمندگان دوران دفاع مقدس و همرزم شهيد کريم اصغري در اين ديدار با ارايه توضيحات مفصلي در خصوص عمليات کربلاي 5 گفت: ما در وضعيت سختي بوديم بعد از عمليات دم دمامي صبح بود که من مجبور بودم به علت در تيرس بودن توي سنگر نشسته نماز صبح خواندم آمدم بيرون و شهيد کريم اصغري رفت نماز بخواند که شهادتين نماز را مي خواند که خمپاره اي به سنگر اصابت کرد و ايشان در جا شهيد شد.
اين عضو شوراي اسلامي شهر نيز گفت: کساني که شهيد يا جانباز شدند قابليت هايي داشتند که خدا آن ها را ديد و اميدورام ما مديون خون شهدا نباشيم و هرکس که بتواند در هر جايي بايد دينش را به شهدا ادا کند.
شايان ذکر است؛ در اين ديدار ابوالفضل طاهرخاني معاون اجرايي سپاه، برزگر ابراهيمي جانشين فرمانده سپاه استان، غلامرضا ابراهيمي مديرعامل سازمان آرامستان هاي شهرداري، حسين صلح جو و حسين غياثوند از اعضاي شوراي اسلامي شهر و حميد جهانبخش جانباز دوران دفاع مقدس و اسداللهي معاون اداره کل منابع طبيعي حضور داشتند.
بيوگرافي
کريم اصغري، يکم تير 1344در روستاي شال از توابع شهر بوئينزهرا به دنيا آمد. پدرش حبيبالله، راننده ماشين بود و نام مادرش محترم بود. دانشآموز چهارم متوسطه در رشته تجربي بود. سال 1364 ازدواج کرد و صاحب يک دختر شد. از سوي بسيج در جبهه حضور يافت.
بيست و هفتم دي 1365 در شلمچه بر اثر اصابت ترکش به سر و دست، شهيد شد. مزار او در شهر زادگاهش واقع است.
وصيت نامه شهيد:
بسم رب الشهداء و الصديقين
«انا لله و انا اليه راجعون». ما از خداييم و به سوى او بازگشت مىکنيم.
«ان الله اشترى من المؤمنين أنفسهم و اموالهم بان لهم الجنة يقاتلون فى سبيل الله فيقتلون و يقتلون... و ذالک هو الفوز العظيم».
همانا خداوند جان و مال مؤمنين را به بهاى بهشت از ايشان خريدارى نموده که در راه خدا جهاد مىکنند پس مىکشند و کشته مىشوند و اين خود سعادت و پيروزى عظيمى است. با درود بر پيغمبر اسلام، محمد(ص) و ائمه معصومين و امام زمان (عج) فرمانده اصلى جبهههاى حق عليه باطل و نايب برحقش قلب تپنده امت حزب الله، پير جماران، امام خمينى و با درود و سلام بر غنچههاى پرپر شده ميدان هاى نبرد، شهداى جنگ تحميلى که ادامه دهنده راه خونين سالار شهيدان حسين بن على(ع) مىباشند و درود و سلام بر مجروحين انقلاب اسلامى و جنگ تحميلى و رزمندگان غيور اسلام، سربازان واقعى امام زمان(عج) تعالى، اين شيران و سلحشوران روز و زاهدان شب، اين عزيزانى که از تمامى راحتي ها و خوشيهاى دنيا دل بريدهاند و به سوى جبهههاى حق عليه باطل شتافتهاند تا راهگشاى کربلاى خونين اباعبدالله الحسين باشند و افتخارشان باد اين که امام عزيز به فرموده خود بر بازوان پرتوانشان بوسه مىزند و بر اين بوسه افتخار مىکند و با درود و سلام بر روحانيت مبارز و متعهد و خانواده معظم شهدا که چشم و چراغ ملتند و امت شهيدپرور و هميشه در صحنه ايران و درود و سلام بر کسانى که اين وصيتنامه را مىخوانند و به آن گوش مىسپارند.
با سلام حضور پدر بزرگوارم که با تمام سختيهاى زندگى اين حقير را در راه اسلام و براى اسلام تربيت کرد و پرورش داد. پدر عزيز! بايد مرا ببخشيد که نتوانستم در برابر زحمات شما حق فرزندى را بجا آورم. اميدوارم از شهادت من سربلند و خشنود باشيد.
براى مادرم از صميم قلب و خاطر، سلام مىرسانم و به خاطر رنجهايى که در طول زندگى برايم کشيدى و مرا به اين حد رساندى، سپاسگزار و متشکر هستم. اميدوارم از من راضى باشى و در بين مادرهاى ديگر از اين که من به اين راه رفتم، احساس سربلندى و افتخار کنى. مادرم! در شهادت من چون کوه استقامت کن و لحظهاى از نام و ياد خدا غافل مباش. مادرم! قَسَمت مىدهم که مراببخشى، چون حق مادر و فرزندى را ادا نکردم.
خدمت برادر عزيزم، نور چشمانم سلام عرض مىکنم. اميداورم مرا ببخشيد چون برادر خوبى براى شما نبودم و دوست دارم که هميشه در خط ولايت و انقلاب باشيد. خواهران عزيزم! خدمت شما نيز سلام عرض مىکنم، اگر از من بدى ديدهايد حلالم کنيد و برايم دعا کنيد که خدا مرا ببخشد. خواهرهاى عزيزم! در شهادت من صبر و تحمل داشته باشيد و زينب گونه عمل کنيد. حجاب خود را حفظ کنيد و بدانيد که آن کوبندهتر از خون من است و چادر مشکى شما خيلى زيباتر از خون سرخ من است. اگر زنى حجاب خود را حفظ نکند پا بر خون شهدا مىگذارد . مادربزرگ عزيزم! خدمت شما سلام مىرسانم. بدانيد که من خيلى به شما و ديگران علاقه دارم و نمىخواهم از شما و ديگران جدا شوم و دور بمانم ولى چه کنم که صدايم مىزنند و خود نيز تشنهام. اى خداى بىنياز! تو خود بهتر مىدانى که هدف ما شهادت نيست بلکه پيروزى در راه تو و پيروى از راه توست. اگر توانستيم مىکشيم و اگر نتوانستيم کشته مىشويم و خوشا به حال آن کسى که در راه تو کشته شود.
خداوندا! از تو مىخواهم که قدرت درک مقام «شهيد» را به ما عطا کنى. برادران و خواهران دينىام! از شما عاجزانه مىخواهم که براى مسائل دينى و اسلامى، مخصوصا واجباب اهميت زيادى قائل شويد. واى بر ما اگر بخواهيم به مسائل دنيوى فکر کنيم، چون دنيا خانه گذراست نه خانه قرار و وقتى که ما از اين دنيا برويم چيزى از مال دنيا با خود نخواهيم برد جز عملهايمان را. ديگر اين که تا آن جا که در توان داريد براى اسلام و انقلاب اسلامى بکوشيد و بدانيد که اين دنيا چيزى جز آزمايش نيست. از شما عاجزانه تمنا دارم که دعا و مناجات و نماز جماعت و نماز جمعه را فراموش نکنيد. مبادا دعا کردن براى امام و انقلاب از يادتان برود. از پدر و مادر و همه خانوادهام خواهشمندم که در شهادت من صبر و تحمل پيشه کنند و مادر وهب را الگوى خود قرار دهند که او در شهادت فرزندش آن چنان استقامتى نشان داد که وقتى سر بريده پسرش را برايش آوردند آن را به ميدان پرتاب کرد و گفت: «من چيزى را که در راه خدا دادم، پس نخواهم گرفت».
از شما مىخواهم که در شهادت من لباس سياه نپوشيد و گريه نکنيد، زيرا که شهيد گريه ندارد و براى شهيد در راه خدا نبايد گريه کرد. اگر هم خواستيد گريه کنيد به ياد مظلوميت ابا عبدالله الحسين بگرييد که او تمام عزيزانش حتى علىاصغر شش ماههاش را در راه اسلام عزيز فدا کرد. مرگ حق است چه امروز و چه بيست سال ديگر. ولى آن بهتر است که انسان قبل از اين که مرگ، او را انتخاب کند، خود به استقبال مرگ برود و آن را برگزيند و چه مرگى خوشتر از شهادت در راه خدا ميتواند نصيب انسان گردد. برادران! مبادا که به اين دنيا و ماديات آن دل ببنديد که دلبستگى به دنيا ريشه تمام گناهان است. از پدران و مادران عزيز تمنا دارم که از آمدن عزيزانشان به جبهه جلوگيرى نکنند، چون ما مسلمانيم و در قرآن مجيد نيز صريحا آمده است که: «و قاتلوا فى سبيل الله الذين يقاتلونکم» با آنان که با شما مىجنگند بجنگيد. برادران! راهى جبهه شويد که فردا خيلى دير است. به خدا قسم که جايى بهتر از جبهه پيدا نخواهيد کرد. در جبهه انسان به خدا نزديکتر است.
جبههها يادآور کربلاى خونين امام حسين(ع) است و جوانانى که در جبهه هستند هم يادآور جوانان صدر اسلام هستند. برادران! مبادا امام را تنها و جبههها را خالى گذاريد، مبادا بگذاريد اسلحهام به زمين بيفتد و راهم بىرهرو بماند. ديگر اين که مىخواهم آنهايى که مخالف انقلاب اسلامى و ولايت فقيه هستند پشت جنازهام حرکت نکنند و سر قبرم حاضر نشوند، چون آمدن آنها موجب آزار روح من است و بر من دل نسوزانند که فلانى بىخود و بىجهت کشته شد، زيرا که من به عقيده و راهى که در آن قدم گذاشتهام، آگاهى کامل دارم و دريافتهام که شهادت به معناى واقعى کمال انسانيت است و من نيز براى رسيدن به اين کمال است که براى چندمين بار به جبهه آمدهام.
سخنى چند با اهالى محترم شال: بياييد و خود را اصلاح کنيد و به يکديگر دست اتحاد و برادرى بدهيد و در همه کارها خدا را در نظر بگيريد. درباره مسائل و مشکلات محل با آيتالله موسوى مشورت کرده و از ايشان پيروى کنيد و قدر اين نعمت بزرگ الهى را بدانيد که ايشان در حقيقت يکى از فرزندان پاک و صالح و باايمان حضرت زهرا(ع) مىباشند، براى يک لحظه هم که شده به خود بياييد و راه صحيح و اسلامى را انتخاب کنيد.
انشاء الله که خداوند تبارک تعالى توفيق اطاعت و بندگى به من و شما عنايت فرمايد. در اين آخرين لحظات عمرم اسلحهام را در دست مىفشارم و با خون سرخ خود مشت محکمى بر دهان استعمارگران شرق و غرب و ضد انقلاب داخلى مىزنم.
خدايا! تو شاهدى که فقط براى رضاى تو به جبهه آمدهام و جان ناقابلم را تسليم تو کردهام. خدايا! تو را به حق حضرت مهدى (عج) ما را يارى و هدايت فرما تا هرچه بيشتر در راه تو و خالص شدن براى تو قدم برداريم. خدايا! خون ناقابل مرا در راه حسين(ع) قبول کن. خدايا! مرا به آنجايى برسان که شهيدان راه تو رسيدهاند.
خدايا! از لحظه لحظه عمر ما بکاه و بر عمر بابرکت امام عزيزمان، اميد محرومان جهان بيفزا. در پايان از شما مىخواهم که اگر جنازه مرا آوردند در گلزار شهداى «شال» دفن کنيد و اگر هم جنازهام پيدا نشد، به مزار شهدا برويد که آنجا حتما پيدايش خواهيد کرد، چرا که شهدا هميشه پيش هم هستند و نيز هيچ گونه ناراحتى به خود راه ندهيد زيرا قبر حضرت فاطمه(س) هم بىنام و نشان است.
«و السلام عليکم و رحمة الله و برکاته» من الله التوفيق.
اين چند بيت را بر سر قبرم بنويسيد:
اگر باشد قرار آخر بميرم/ نمىخواهم که در بستر بميرم /
نمىخواهم که در ايام پيرى/ گنهکار و سيه دفتر بميرم /
نمىخواهم که همچون شمع سوزان/بريزم اشک و در آذر بميرم /
دلم خواهد که در فصل جوانى/ دلاوروار در سنگر بميرم /
همى خواهم که در فصل جوانى/ميان جبهه و سنگر بميرم /
براى يارى رهبر بميرم.
بنده رو سياه و گنهکار:
28 مهر 63
کريم اصغرى
http://www.khatesorkh.ir/index.php?martyr_id=1816